×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

باز باران بی ترانه . . .

http://room18-mihanblog-upload.persiangig.com/pic/moteharek/01.gif




باز باران بی ترانه . . .


باز باران با تمام بی کسی های شبانه

می خورد بر مرد تنها می چکد بر فرش خانه

باز می آید صدای چک چک غم

باز ماتم . . .

من به پشت شیشه تنهایی افتاده

نمی دانم ، نمی فهمم

کجای قطره های بی کسی زیباست . . .

نمی فهمم چرا مردم نمی فهمند

که آن کودک که زیر ضربه شلاق باران سخت می لرزد

کجای ذلتش زیباست. . .نمی فهمم . . .

کجای اشک یک بابا

که سقفی از گِل و آهن به زور چکمه باران

به روی همسرو پروانه های مرده اش آرام باریده

کجایش بوی عشق و عاشقی دارد. . . نمی دانم . . .

نمی دانم چرا مردم نمی دانند

که باران عشق تنها نیست

صدای ممتدش در امتداد رنج این دلهاست

کجای مرگ ما زیباست . . . نمی فهمم . . .

یاد آرم روز باران را یاد آرم مادرم در کنج باران مرد

کودکی ده ساله بودم

می دویدم زیر باران ، از برای نان . . .

مادرم افتاد. . .

مادرم در کوچه های پست شهر آرام جان می داد

فقط من بودم و باران و گِل های خیابان بود. . . نمی دانم . . .

کجای این لجن زیباست . . .

بشنو از من کودک من

پیش چشم مرد فردا که باران هست زیبا

از برای مردم زیبای بالا دست . . .

و آن باران که عشق دارد

فقط جاریست برای عاشقان مست . . .

و باران من و تو درد و غم دارد

خدا هم خوب می داند

که این عدل زمینی ، عدل کم دارد !

دوشنبه 27 دی 1389 - 7:46:26 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم